پدرسگ

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->


-->-->-->-->-->-->

باران ورزنه

عاشقانه ها

*****-->-->-->*****

http://bo3e.com/wp-content/uploads/style-ax-cod.gif 










ツCode style picturesツ-->-->-->
صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :|

مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه :))))

بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|


ورزنه ای ها...
ما را در سایت ورزنه ای ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هــــــــــادی baran-ss-varzaneh بازدید : 578 تاريخ : 2 / 12 / 1392 ساعت: 0:24

نظر سنجی

مطالب وبلاگ بیشتر درمورد چه چیزی باشد؟

خبرنامه